این نوشته برای نشریه ای آماده شد که البته به دلیل محدودیت های محتوایی در آن نشریه چاپ نشد.

باید که برای خودم نصب العین قرار گیرد.

 

خدا را شاکریم که انقلاب اسلامی پس از پیروزی تا به امروز پایدار بوده و علی رغم ناملایمات فراوان در برابر قدرت های شرق و غرب سر تسلیم فرود نیاورده. انقلاب اسلامی واقعه ای مقدس است که بلاشک افکاری ریشه دار ایدئولوژی آن را شکل داده و هدفش جامه‌ی عمل پوشاندن به آرمان هایی است که همه‌ی نظریه پردازان دم از آن می‌زنند و کمتر موفق به عملی کردنشان می‌شوند آن هم زیر لوای اسلام. این که توقع داشته باشیم انقلاب اسلامی ۱۰ ساله و ۲۰ ساله به درختی پر ثمر تبدیل شود منطقی و عقلانی نیست زیرا کودک تازه متولد شده نیازمند زمان است تا خودش را بالا بکشد و رشد کند. در روند رشد انسان هم بازه سنی ای هست که در آن بازه ویژگی های شخصیتی فرد و ویژگی هایی که به وجودش الحاق شده تثبیت می‌گردد و پس از آن تغییر دادنشان کار راحتی نیست. به شخصه معتقدم انقلاب اسلامی و نمود های بیرونی آن در وضعیتی هستند که ویژگی های شخصیتی شان زین پس دیگر تغییر نمی‌کند و اگر قرار است تلنگری به حال و روزش وارد کنیم شاید الان وقت مناسبی باشد. از آنجایی که دیکه نانوشته غلط ندارد و دیکته نوشته شده هم باید تصحیح گردد چند خط پیش رو را می‌نویسم به امید آن که ساختار های شکل گرفته و افراد فعال این ساختار ها که به مثابه دیکته نوشته شده ولی غلط دار هستند،اصلاحی رخ دهد و تغییری در رویه های نامناسبی که باب شده حاصل شود. شایان ذکر است ما هم خود را دیکه بدون غلط و تر و تمیز نمی‌دانیم و فقط شاید نوع اشتباه هایمان متفاوت باشد. علی ای حال خداوند همه ما را به صراط مستقیم هدایت کند.

همه ما داستان دم خروس و قسم حضرت عباس را می‌دانیم. پس از اتفاقاتی که هفته پیش رخ داد و مواردی که دیدیم همگی دم خروس بودند و حرف هایی که شنیدیم سرشار از قسم حضرت عباس بود. همان طور که صاحب خروس نمی‌دانست کدام را باور کند و بر کدام استناد کند ما هم دچار همین حالت شدیم. اما خب نوشتن همین سطور هم خالی از لطف نیست، هم خوانده می‌شود(و به خاطر خوانده شدن مفید است) وهم به خواننده اش تجربه ای جالب را منتقل می‌کند.

 

از اینجا بگویم، قرار بود جلسه ای تشکیل شود بین دو طرف برگزار کننده برنامه که علی الظاهر در یک جبهه دیده می‌شوند و به یک چشم مورد قضاوت قرار می‌گیرند. مسئول آن طرفی قسم والله و بالله و تالله خورده بود که فعلا بزن بزن نکنیم، بعدا مینشینیم مثل آدم های منطقی سنگ ها را وا می‌کنیم و آسیب شناسی می‌کنیم. تا به امروز که خبری نشده؛ می‌گوییم آقای فلانی جلسه چه شد؟ می‌فرمایند که مسئول آن طرفی جواب پیام هایم را نمی‌دهد. قضاوت منفی نکنیم، حتما برای تلفن همراهشان مشکلی پیش آمده و ایضا برای اکانت شبکه های اجتماعی شان.

گفته شد که از دفتر آن شخص شخیصی که دعوتش کرده بودیم برای برنامه مشترک با ایشان تماس گرفته اند و مراتب اعتراض خود را نسبت به بیانیه صادر کردن ما داده اند! یعنی دیگر چیز مهمی پیدا نشد که به آن گیر بدهند و خرده بگیرند؟ این همه مشکل داشتیم که! بعدا تماسی گرفته شد که مشخص شد از دفتر آن بنده خدا همچین حرفی زده نشده و پیام واصله به ما مبنی بر اشتباه در بیانیه دادن به کل پوچ است. البته خب آدم است دیگر اشتباه می‌‌کند، شاید فکر ها درون ذهن قاطی پاتی شود و یهو مغایرتی پیش بیاید!

چندین و چند مرتبه در بخش هایی که به دوستان و عزیزان جامعه اسلامی سپرده شده بود دخالت شد(دخالت که می‌گویم از نوع شدید ها! یعنی مثلا پوستری که طراحی شده بود را به کلی رد کردند و در همان زمان پوستری دیگر رو کردند. یا مثلا شب قبل یادشان افتاد که بله، اگر مجری را عوض کنیم هم خوب می‌شود. اصلا چه معنی دارد مجری شلوار جین بپوشد! مجری فقط پیراهن یقه بسته و شلوار پارچه ای. اگر هم غیر این است اصلا مجری مشکل اخلاقی دارد و اگر روی صحنه برود پشت سرش حرف در ‌می‌آید) و سعی و تلاش های انجام شده نشان می‌داد که برخی از برادران آن طرفی قصد دارند برنامه را مصادره کنند و بگویند بلههههه برگزار کننده ما بودیم و ما چنان کردیم و ما این طور کردیم و ما آن طور کردیم. شاید این که استقبال حداکثری و پر شوری رخ نداد به این علت بود که خدا خواست مجال مصادره کردن را از بزرگواران که خدایگان کار رسانه ای هستند؛بگیرد. ما هم نمی‌دانیم الله اعلم.

آقا خلاصه بگویم در این جریان متوجه شدیم که حرف هایی که برخی ها می‌زدند خیلی هم غلط نبود. گاهی اوقات صفت تمامیت خواه را امنیتی را بر برخی عزیزان می‌بستند. خب ما هم از آنجا که این حرف ها توی کتمان نمی‌رود همیشه رد می‌کردیم که نخیر، انقلابی جماعت این برچسب ها رویش نمی‌چسبد. اصلا اگر سعی کنید ازین برچسب ها بزنید سوسک می‌شوید! می‌گفتند که نگاهشان بالا به پایین است و سودای ریاست بر همه تشکل ها را دارند می‌گفتیم نه آقا این حرف ها مفتش گران است نگویید که خوبیت ندارد. بعد دیدیم که نه این طور هم نیست! تهدید به این شدیم که تشکل جامعه اسلامی منحل می‌شود و با پا پس نکشیدن هایمان با شاخه دانشجویی سازمان مذکور وارد تقابل می‌شویم! جل الخالق. یک بار ما را درون جبهه محسوب می‌کنند و اظهاراتمان را گل به خودی؛ از آن طرف قابل تحمل نیستیم و فهم رسانه ای نداریم و «بلانسبت» اندازه گاو فهم تشکیلاتی و بصیرت نداریم! اخوی بالاخره سر صلح داری یا سودای جنگ؟ نمیدانم وقتی با دست پس میزنی عکس العمل نشان دهم یا وقتی با پا پیش میکشی؟ انتقاد به ما وقتش «همین الان» است و انتقاد به شما می‌شود «گذشته ها گذشته»؟

فکر می‌کنم این جمله کلیشه ای که می‌گویند:« می‌بخشم اما فراموش نمی‌کنم» را همه شنیده باشیم. تازگی ها خدا این توفیق را به بنده داد که مفهومش را حس کنم. در درون جبهه انقلاب(بخوانید گروه عمومی انقلابی های مقیم بهشتی منهای جادی ها) فردی(از قدیمی ها و ادوار شاخه دانشجویی سازمان ذیربط) علیه جاد سمپاشی می‌کند و حرف های زشت می‌زند و تهمت های ناجور میبندد. یکی دو تا «آزاده» پیدا شدند که بگویند آقا این حرف ها عیب است زدنشان و از ادب به دور است. خب بنده خدا دید که خیلی ناجور شد سعی کرد ماله بکشد و توجیه کند. حالا پاسخ مسئول آن طرفی چه بود؟ فرمودند که آقا الان برنامه مشترک داریم فعلا هیزم به این شومینه نریزید. آقای مسئول، عدم عذرخواهی این فرد هتاک را ممکن است ببخشیم اما فراموش نمی‌کنیم. بقیه حساب و کتابش باشد با خود خدا.

همه این حرف ها زده شد که به فکر فرو برویم، همه مان به فکر فرو برویم. نه من و نه هیچ یک از اعضای جاد پدر کشتگی و خصومت شخصی با کسی ندارند( البته به گوش می‌رسد برخی اعزه‌ی هم جبهه ای ترجیح می‌دهند شخصی تسویه حساب کنند). این حرف ها زده می‌شود برای این که لابلای برنامه برگزار کردن هایمان، لابلای کار تشکیلاتی مان، لابلای کار حرفه ای رسانه ای مان کمی هم به فلسفه کار ها بیندیشیم؛ به هدف برگزاری برنامه بیندیشیم؛ به فواید و آسیب های هر برنامه بپردازیم و در آخر رابطه مان را با برادرها و خواهر هایمان بهتر کنیم و در هیچ یک از این روند ها خود را معصوم ندانیم و انتقاد ها را با جان و دل بپذیریم.

 

آخر کلام جمع بندی لازم است. اگر واقعا دل سپرده به آرمان های انقلابیم، اگر واقعا می‌خواهیم سرباز خالص و مخلص امام زمان باشیم، اگر میخواهیم مسیر انقلاب را کج نکنیم. اندکی در رفتار و گفتارمان بیندیشیم. حرف حق را از دهان کافر هم بشنویم و بپذیریم و جذب وجودمان کنیم. برای این که به کسی بر نخورد مخاطب اول این نوشته خود من هستم و امیدوارم که هر بدی از بنده دیدید حلال کنید و خوبی هایمان را به پای انجام وظیفه بنویسید.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : برنامه ,اسلامی ,انقلاب ,می‌شود ,هایی ,خروس ,انقلاب اسلامی ,حضرت عباس ,درون جبهه ,دانشجویی سازمان ,شاخه دانشجویی ,شاخه دانشجویی سازمان
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آشپزباشی Gabriela وبلاگ مهما رو کم کنی(Mahma facing down) هتل لوکس گردشگری | جاذبه های گردشگری ایران و جهان dark light(: وبلاگ شخصی محمد شیر وانی مامور پست فلسفی