سردرگمی-آدم اگر بتواند به بیرون اش دروغ بگوید به درونش نمیتواند.
دید کلی و چارچوب اندیشه ای یک مسلمان از نوع شیعه به علم
کمبود چیزی به نام معنویت - در نظر نگرفتن نقش امام زمان- شیرجه زدن مسلمان در دنیای دانش بعد از مجهز شدن به سلاح دین
وارونه بودن دید مدرنیست ها به دنیا و انسان
لیست بالا مواردی بودند که امروز ذهنم را درگیر خودشان کرده اند.
سعی میکنم در این نوشته به هر کدام از آن ها تا حد امکان بپردازم و شاید روزی بیشتر و مفصل به هر کدام پرداختم، تا ببینیم خدا چه میخواهد.
یک بچه مسلمان چگونه باید به کل مقوله علم و دانش نگاه کند؟ راستش را بخواهید نگاه کردن با عینک اسلامی به خیلی از موضوعاتی که توسط عالمان سکولار یا لائیک ساخته و پرداخته شده اند و یا حداقل در کشوری سکولار بهای زیادی به آن داده میشود برای یک بچه شیعه(کسی که در تلاش است شیعه باشد) سخت است. چرا متفکرین غربی این همه در این زمینه صحبت کرده اند و نظریه پردازی کرده اند اما ما چیزی نداریم که آن را مبنا قرار دهیم و بر اساس آن حرکت کنیم و علم بیاموزیم یا بیندوزیم. این یک چالش واقعی است، برای کسی که این خلاء را حس کرده و میخواهد یک چارچوب کلی برایش رسم کند. شاید برای این کار نیازی به ابزار های فلسفه و منطق و دین اسلام و کمی دغدغه نیاز داشته باشد. مفاهیمی که امیر خانی در نشت نشاء به آن ها پرداخته شده کاملا برایم ملموس است اما امیر خانی هم مثل خودم فقط طرح سوال کرده و پاسخی ارائه نکرده. او هم شاید پیش خودش گفته که من مسئله را پیدا کردم. بگذار مطرح بکنم شاید کسی برایش پاسخی دست و پا کرد!
فکر میکنم نقطه شروع، برقراری اتصال باشد. زمان امام صادق (ع) شاگردان ایشان قطعا علم را به شیوه ای فرا میگرفتند که متفاوت بود با فراگیری علم از دانشمندان ملحد. در این دوران و در این زمان که از نظر علمی خود را شدیدا مقهور میدانیم(با پارامتر های غربی)، چرا دست به دامان امام زمانمان نمیشویم؟ شاید اماممان راهی پیش رویمان گذاشت برای شکستن تمام مرز بندی ها و صف بندی های موجود در زمینه علم و دانش و دانشگاه و . و طرحی نو در افتاد. با معیار غربی برای طرحی نو در انداختن فقط معیار خلاقیت لازم است. یعنی باید خلاق بود و چیز جدیدی به وجود آورد. اما شاید با دیدگاه ما خلق کردن چیز جدیدی نیازمند این باشد که دست به دامان مقام عظمای ولایت شویم و از خود مبدأ هستی طلب راهنمایی کنیم. امیر خانی راست میگفت: دانشگاه های ما در بهترین حالت شعبه های دوم و سوم دانشگاه های اروپایی و آمریکایی اند و اساسا ایجاد نشده اند تا مسائل دنیای مسلمان ها علی الخصوص، ایران به عنوان یک کشور اسلامی را برطرف کنند.
از نظر من هر علمی را به هر کسی میتوان آموخت به این شرط که خوب تدریسش کنیم. یعنی شاید هیچ کس در ریاضی یا فیزیک یا علوم انسانی خنگ نباشد و فقط فرایند یادگیری اش ناقص یا مشکل دار بوده. باید همه نظم موجود را بر هم زد و راه متفاوتی را طی کرد. نقطه شروع کجاست؟ از ۲ جا باید شروع کنیم: ۱- دانشگاه ها و اساتید دانشگاه ۲- مدارس ابتدایی و راهنمایی. از اساتید باید شروع کنیم چون در وهله اول همین عزیزان هستند که فرهنگ علم و دانش را در کشور ترویج میکنند و اگر از پایین هم تغییر بدهیم وقتی فرزندانمان به این نقطه برسند دچار فساد میشوند!
به خبری که هم اکنون به دستمان رسید توجه کنید: کتاب از علم سکولار تا علم دینی از دکتر مهدی گلشنی را یافتم. شاید جواب خیلی از سوالات را بتوان آنجا یافت.
اگر کسی بگوید دچار سردرگمی شده ام، بی راه نگفته، چون واقعا دچار سردرگمی ام! دعا بکنید مسیر خودش را بنمایاند.
سخت است به کل دنیا بفهمانی که مسیرشان را اشتباه رفته اند نه؟ مسیر وارونه که مدرنیته جلوی روی آنان گذاشته. مسیری که ظاهری زیبا و دلفریب ولی عاقبتی شوم دارد.
آتش زیر خاکستر
درباره این سایت